- لوله کشی
- نصب لوله های فلزی یا سیمانی و غیره در زیر خاک تاآب از منبع در داخل آنها جریان یابد و بخانه ها باغها و جز آنها رسد یانفت از مبدا آن بنقاط دیگری جاری شود
معنی لوله کشی - جستجوی لغت در جدول جو
- لوله کشی
- نصب کردن لوله های فلزی در ساختمان ها یا در زیر زمین برای عبور آب، نفت یا گاز، شغل و عمل لوله کش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لوله کشی کردن
canalizar
verrohren
kłaść rury
прокладывать трубы
прокладати труби
buizen leggen
canaliser
पाइप लगाना
memasang pipa
배관을 설치하다
להניח צינור
パイプを通す
boru döşemek
kuweka mabomba
পাইপ বসানো
پائپ بچھانا
کسی که پیشه اش نصب کردن لوله است
آنکه لوله ها را نصب کند
عمل خواباندن بعضی مرغها مانند مرغ خانگی، بوقلمون، کبوتر، و جز آن بر روی تخم یا جوجه که تولید شود، ماشین جوجه کشی
تولید جوجۀ مرغ، بوقلمون، کبوتر و مانند آن ها از تخم نطفه دار به وسیلۀ ماشین های مخصوصی که همان حرارت بدن پرنده در موقع خوابیدن روی تخم ها را فراهم می سازند
((~. کِ))
فرهنگ فارسی معین
عمل خواباندن بعضی مرغ خانگی بوقلمون کبوتر و جزو آن ها روی تخم تا جوجه تولید شود
ماشین جوجه کشی: ماشینی که به وسیله حرارت معینی که به تخم بعضی طیور می دهد تولید جوجه کند
ماشین جوجه کشی: ماشینی که به وسیله حرارت معینی که به تخم بعضی طیور می دهد تولید جوجه کند
عمل غله کشیدن حمل غله از جایی به جایی
حمل لعل
بشکل لوله استوانه یی، نوعی قفل بشکل استوانه، نوعی پیوند درختان
آنکه لوله ها را شوید، آلتی که بوسیله آن لوله را شویند
نصب کردن لوله های فلزی سیمانی و غیره در زیر خاک تا آب از منبع در داخل آنها جریان یابد و بخانه ها باغها و جز آن رسد و یا نفت بنقاط مختلف برده شود